Daftar Yaddasht

25.12.06

اسلام آباد

هیچ جذابیت یا نکته برجسته ای برای گفتن نداره، اصلا همه چی سرد و بی روحه، مثل اینکه یه عده آدم بومی و غیر متمدن رو توی یک شهر مدرن تبعید کرده باشی، و اونها رو در این شهر متمدن بهت زده و گنگ توی خیابون‌ها ببینی؛ اسلام‌ آباد در سال 1968، ساخته شد، یعنی یک شهر بعد ساخته است و هیچ هویت باستانی نداره، از طرفی باعث شده از نظر شهرسازی بسیار نرمال و سیستماتیک باشه، شهر به مناطق مختلفی با حروف الفبا تقسیم شده، منطقه اف پولدارترین جای شهره، و منطقه جی فقیر ترین؛ اما حتی منطقه جی هم خیلی شبیه مناطق فقیر نشین نیست، چون سبک معماری شهری مدرنه، بیشتر مناطق شهر شبیه شهرک غرب و یا الهیه است، و خیلی حال و هوای غربی داره، البته بدون در نظر گرفتن آد‌م‌هاش؛

اسلام‌آباد یک منطقه دیپلماتیک داره که برای ورود بهش باید بلیط تهیه کرد و با اتوبوس مخصوص واردش شد، تمام سفارت‌ها در این منطقه قرار داره؛‌

مراکز خرید اجناس غیر متعارفی ندارند، مثل هر جنسی که هر جایی میشه پیدا کرد، جینا(جناح)؛ مارکت، سوپرمارکت و بلو مارکت در محله‌های خوب و کراچی کمپانی در منطقه جی قرار داره، غذایی که بیرون خورده میشه عمدتا مشتقات گوشت و مخصوصا مرغه که اغلب کنار خیابون سرو میشه، یک ک اف سی در سوپرمارکت پیدا کردم و یک فست فود دیگه در جینا مارکت، این به این معنیه که در اینجا فست فود زیاد طرفدار نداره، و حتی مک دونالد هم ندیدم؛ البته بعد از نوشتن این یادداشت یک مک دونالد پیدا کردم؛ که به تازگی افتتاح شد و خیلی زرقی برقی بود؛

کفش باتا اینجا شعبه داره و محصولاتش در لاهور ساخته میشه، نمیدونم چقدر با اصلش فاصله داره؛
بیشتر از هرچیزی همونطور که قبلا حدس میزدم پارچه فروشی و محصولات خواب مثل تشک و لحاف و ملافه و حوله و این چیزا به چشم میخوره؛
در شهر تقریبا تصادف اتومبیل زیاد پیش میاد چون راننده‌ها خرکی می رونند؛
کافی نت زیاد نیست، سرعت اینترنت کم و قیمت گرونه، 30 روپیه برای یکساعت یعنی 50 سنت تومن؛یعنی شایدم زیاد گرون نیست؛
اجاره یک منزل دو طبقه باحدود 100 متر برای هر طبقه حدود 350 دلار در ماه در منطقه جی و تا 1200 دلار در منطقه اف؛
کرایه تاکسی برای مسیرهای نزدیک حدود 30 روپیه و مسیرهای دور 100-200 روپیه ؛
قیمت غذا و خیلی چیزهای دیگه تقریبا مثل تهرانه، البته رستوران های خوب از رستوران های خوب تهران گرون تره؛ اینطور که گفته میشه اسلام آباد گرونتر شهر پاکستانه؛
شهر حدود 1 تا 1و نیم میلیون نفر جمعیت داره ؛
شهر راویلپیندی کاملا چسبیده به اسلام آباده ؛
منطقه ماری که یکی از جاهای توریستی پاکستانه در 30 کیلومتری اسلام آباده، منطقه جنگلی و کوهستانی و به قول خودمون ییلاقی؛
آب و هوای اسلام‌آباد معتدل و مطبوعه، در این ماه حدود 15 درجه یعنی تقریبا مثل اواخر فروردینه، میشه لباس گرم پوشید میشه آستین کوتاه پوشید با هردوش آدم راحته، و در تابستان هم هرچند روزها یک مقدار گرمه اما شب‌های خنک و خوبی داره، اکثر قسمت ‌های شهر جنگل و فضای سبزه که البته من فکر میکنم طبیعیه، خیلی شبیه شهرهای شمالی ایران، و البته بدون رطوبت اضافی، به نظر میاد شهر از نظر زیست محیطی‌آلوده است و یا اینکه در حال آلوده شدنه اون هم به شکل خطرناکی، از بالا که نگاه میکنی تمام رودخونه‌ها ونهر های نزدیک شهر پر از کف و آلودگی‌های شیمیای مثل روغن و چیزایی که من نمیدونم، این وضعیت توی کانال‌های آب شهر هم دیده میشه، هوا هم تقریبا آلوده است، و بدون شک بودن جنگل در شهر خیلی به تصفیه هوا کمک کرده وگر نه دست کمی از تهران و یا حتی کراچی نداشت؛

17.12.06

ویزه افغانستان

برای سومین بار یک ویزای مولتیپل 6 ماهه افغانستان گرفتم. 180 دلار برای 6 ماه؛ جدیدا سخت گیری های زیادی برای دادن ویزا میشه؛ مهمترین شرطش گواهی تایید سلامت جسمی و داشتن مجوز کار در این کشوره، بعد که این مدارک تهیه شد، فرم درخواست ویزه (ویزا)؛ به وزارت کشور، اقتصاد و خارجه می‌ره و وقتی همه اونها تایید کردند ویزا صادر می‌شه؛
این سخت‌گیری برای غربی‌ها به نظر می‌اد بیشتره، و همینطور برای زن‌های شرق دور؛ اینطور که بوش (بویش) می‌آد زن‌های چینی بازار اینجا رو دارن قبضه می‌کنن و به همین دلیل حتی وقتی وارد فرودگاه می‌شن مشکلاتی برای ورود دارن، که البته اگر من یه کاره‌ای تواین مملکت بودم از ورودشون به طور مطلق جلوگیری می‌کردم، خدا میدونه دارن چه غلطی اینجا می‌کنن؛ لعنتی‌ها جنسای بنجولشون کمه زن‌های بنجولشون رو هم دارن صادر می‌کنن؛
تمام پروسه جریان ویزا توسط همکار من انجام شد چون اگر خودم می‌رفتم احتمالا تره هم برام خورد نمی‌کردن مگر اینکه کلی پیسه یا پول؛ خرج می‌کردم؛

15.12.06

Alokozay tea

مدتیه که تبلیغات چای الکوزی رو همه جا می‌بینم. مخصوصا از دوبی به سمت شرق، کانال‌های تلوزیونی ایرانی، عربی، هندی، پاکستانی، افغانی و البته بیل‌بورد،‌ تقویم، پوستر و خلاصه هر جا که چشمم می‌افته یه نشونه‌ای ازش هست. با اون دختره که ظاهرا یکی از هنرپیشه‌های معروف هنده. تا حالا فکر می‌کردم الکوزی یک اسم عربیه و از اونجا که همه دفتر دستکشون توی اماراته هیچ شکی نداشتم؛
امروز فهمیدم الکوزی اسم یکی از طوایف افغانیه، مثل باریک‌زی، و در نتیجه این همه اهن و تولوپ هم مال یک افغانیه. الکوزی یک نمایندگی خیلی بزرگ در کابل داره با چند تا مدیر و دم و تشکیلاتش؛
کیفیت چاییش هم ای.... بد نیست، مخصوصا اینکه تنوع زیادی داره، حالا اینکه چقدر طبیعیه و چقدر کلک با خودشون؛

در ضمن یکی از مشاهدات من از این مردم این هست که افغانی‌ها استعداد خیلی زیادی در تجارت دارن، بطوریکه فکر می‌کنم از موفق‌ترین تجار منطقه باشن، نه بخاطر اینکه شرکت الکوزی رو دارن، قبل از اون هم همین عقیده رو داشتم، اون‌ها در تجارت پارچه، چرم، خشکبار، کرک، پشم و البته تریاک واقعا بی‌نظیرن؛

الکوزی تی....؛