Daftar Yaddasht

30.6.06

خودسوزی


یکی از آسیب هایی که هر از گاهی در ایران در موردش می شنیدم خودسوزی زنان و این سال های اخیر خودکشی های عجیب دختر های استان ایلام بود. اما خوب آمارش طوری بود که اگر با رسانه ها در ارتباط بودی متوجه می شدی و حداقل می دونستی تو و کسایی که دور و برت هستند تا 7 پشت قبل و بعدشون هم تجربه مشابه ای رو ندارن. تنها موردی که از نزدیک برخورد داشتم خودسوزی یک دختر 17 ساله قشقایی بود که بخاطر عشق و عاشقی این بلا رو سر خودش آورد و البته طرف هم که یک پسر 23-4 ساله قشقایی بود قبل از این خودسوزی به مغزش شلیک کرده بود و این روز رو ندیده بود؛
به غیر از اون گاهی خبرهای مشابه رو تو روزنامه ها خونده بودم مخصوصا این اواخر که آمار خودسوزی زنان کرد بالا رفته و یا دخترای ایلامی که با خوردن گچ دخل خودشون رو می ارن. اما اینجا تو افغانستان قضیه خیلی جدی تر از این حرف هاست. بطوریکه من هر یکی دو هفته یک خبر خودسوزی از آدم هایی که باهاشون حرف می زنم می شنوم (نه روزنامه و نه رسانه دیگه ای, مستقیم از نزدیکان قربانی ها)؛ به دلایل مختلف, اختلافات خانوادگی, عشق و عاشقی, مسایل ناموسی, ازدواج های ناخواسته, شوهرهای معلوم الحال و خانواده هاشون عمده ترین دلایلی هستن که شنیدم؛
گلناز یک دختر 19 ساله که دوره پرستاری رو طی کرده بود و 3 تا بچه داشت, صبح تا شب که بچه داری می کرد و دخالت های خانواده شوهرش رو تحمل می کرد و بعد از اومدن شوهرش برای کتک خوردن آماده می شد تا صبح که با سر وصورت زخم و زیلی روز رو شروع کنه. یکی از این روزها و بعد از اینکه کلی کتک خورده بود طاغتش طاغ شد و با وجود بچه 4 ماهه ای که تو شکمش داشت رفت توی اتاقش و روی خودش نفت ریخت, شوهرش هم که شاهد این ماجرا بود کبریت رو کشید و …(البته فکر می کنم این مورد 50 درصدش خودسوزی بوده و 50 درصدش زنسوزی)؛ گلناز با 85 درصد سوختگی بعد از یک هفته از دنیا رفت. . وقتی که بستگانش برای ملاقات به بیمارستان رفتن پرستارا گفتن این دوازدهمین مورد خودسوزیه که این هفته مراجعه کرده؛

قندگل تازه دبیرستان رو خلاص کرده و قراره که به زور شوهرش بدن, اما اون کسی دیگه رو دوست داره, از وقتی که خانواده متوجه این موضوع شدن انقدر حرف و حدیث گفتن و انقدر کتکش زدن تا اینکه دیروز خودش رو آتیش زد و الان با 45 درصد سوختگی بستری شده؛

نرگس, با مادر و برادرها و پدر فلجش زندگی می کنه, دوستش تعدادی از عکس هایی رو که با هم گرفتن به پسری که نرگس رو دوست داشته داده – اما نرگس اون رو دوست نداشته- اون پسر از عکس ها سوء استفاده می کنه و قضیه به گوش برادر نرگس می رسه. به محض شنیدن این خبر با چاقو به نرگس و مادرش حمله می کنه, مادر که کشته می شه و نرگس دچار شکستگی دست و پا و البته جراحت شدید کلیه می شه, ضمن اینکه چند ماه پیش هم برادر بزرگش دستشو شکسته بوده؛
!به همین سادگی

باید در اولین فرصت با ثریا تماس بگیرم ببینم آمار موثقی از این وقایع داره یانه. اوضاع خیلی وخیم تر از اونیه که بشه فکرشو کرد؛
من نمیخوام و نمی تونم ریشه این جنایت ها رو در مردهای این جامعه بدونم, علیرغم اینکه بدون استثنا مردها عوامل بروز این اتفاق ها بودن؛ چون فکر می کنم ساختار بیمار این جامعه بوده که به قدری به مردها پر و بال داده که تا این حد ظالم باشن و ابتدایی ترین حقوق رو برای زنهاشون قایل نباشن. ساختار بیماری که قطعا بخشیش بر اساس اشتباهات زنان همین جامعه بنا شده و حالا همین زنها با این اقدامات احمقانه شون دارن اون ساختار رو تحکیم می کنن. بجای مبارزه, بجای شکستن سکوت و به جای یک اعتراض هوشمندانه!؛ و لابد از فردا باید شاهد حضور و دخالت فمینیست هایی باشیم که برای احقاق این حقوق هر جور اقدام سنجیده و نسنجیده ای رو تجویز می کنن و در کمال ترحم منکر نقش تعیین کننده خود زنان در دامن زدن به این آتش می شن. شاید هم مدت هاست که کارشون رو شروع کردن؛

4 Comments:

  • چند سال پيش که از نزديک در جريان تشکيل يک ان جی او با موضوع خود سوزی افتادم با اين موضوع آشنا شدم. البته فقط محتص به ايلام نيست، فقط اونجا ديگه گندش در اومده!
    خيلی هم اون موقع از نماينده های زن و مرد مجلس، هنرمندا و غيره دعوت شد، آمارای تکون دهنده دادن و آخرش هم هيچی! چون مساله عميقاً فرهنگی يه و کار يه سال و دو سال نيست.
    اونجوری که می گی پس تو افغانستان بدتره! تصورش دلهره آوره، چه برسه به انجامش... ببين چه به روز زنها و دخترا می ياد که تن به آتيش می دن... يه جوری جنبه اعتراضی هم داره ولی خوب، همون طور که گفتی...

    چند وقت پيش تو سايت بی بی سی می خوندم که حداقل 60 درصد زنای انگليسی حداقل يک بار از دست شوهرشون کتک خوردن و اين مشکل جدی شده.
    توی روسيه هم که يه جورايی می شه گفت وطن دوممه (!) بيشتر زنا از دائم الخمری و دست بزن داشتن شوهرشون می نالن. توی ايران هم که ديگه گفتن نداره.

    اصلاً کل دنيا مرد-مداره، اگه نگيم مرد سالار، دنيا برای مردها کاستمايز شده، نه زن ها...

    بازم می گم، وبلاگ فوق العاده جالبی داری!

    By Anonymous Anonymous, At 7/01/2006 1:18 am  

  • درود بر تو سمیرا جان
    من دو هفته ای بود که تهران درست و حسابی نبودم. بابا این همه مطلب نوشتی. سرکش شدی. مطالب جالبی رو گفتی.

    بعد بیشتر باباهات درباره اس صحبت می کنم.
    شادباشی

    By Anonymous Anonymous, At 7/03/2006 11:42 am  

  • تو کجایی؟ آف لاین های من به دستت رسید یا نه؟
    در ضمن ببخشید از این مکان مقدس برای گذاشتن پیغام سواستفاده کردم.
    مطالبت رو همچنان دنبال می کنم و لذت می برم.
    مواظب خودت باش و موفق باشی عزیزم

    By Anonymous Anonymous, At 7/03/2006 10:57 pm  

  • سمیرا جان سلام . از درکاتت نیست ؟
    تو مثل سنجد شدی میری ، میای ؟
    هستی، نیستی ؟ گفتی تلفن میزنم ؟ امیدوارم خوب باشی ؟
    فقط یه اعتراض در مورد دوستان عزیز طالب بد نیست از هزارگی ها یا بقول بیادر های پشتون بربری ها هم در مورد امنیت طالبان سوال کنی ؟
    راستی اگر اشتباه نکنم یکی از این علمای تحصیل کرده جناب ژنرال کمونیست شهنوار تنی بود که پس از شکست دولت کمونیستها به دستور پاکستان و برای ادامه حرکت پان پشتونیسم که توسط پاکستان و در ادامه توهم زعامت قوم پشتون راه اندازی شده بود به براداران طالب پیوست و چون در کودتای سال 1999 هم مثل کودتای 1990 بر علیه دکتر نجیب شکست خود به دار الهجرت گریخت .

    By Anonymous Anonymous, At 7/04/2006 3:48 am  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]



<< Home