در ادارات دولتی
دیروز برای انجام یک کاری به وزارت صحت عامه رفتم؛ طبقه اول همه جا آبی بود، دیوارها و ستونها و فرشها ... مثل اینکه توی استخر داری راه میری؛ رفتم منزل سوم (طبقه سوم) توی راهروها تقریبا ظلمات بود و چشم چشم رو نمیدید، چون برق اضافهای وجود نداره که بخواد روشنایی بده، وارد اتاق رییس شدم و به چند تا دفتر معرفی شدم؛
به دفتر آموزش صحی یا چیزی شبیه این وارد شدم، باورم نمیشد، یک اتاق بیست یا سی متری که دقیقا 13 نفر آدم توش نشسته بود، عمدتا خانم، که هر چی فکر کردم دلیلی به جز بیکاری براش پیدا نکردم، بدون انجام هیچکاری دور هم نشسته بودند و قصه میکردند، اتاقهای دیگه هم به نسبت مساحت و موقعیت همین وضعیت بود، تعداد زیادی کارمند بیکار که فقط داشتن وقت میگذروندن، حتی بافتنی هم نمیبافتن که حداقل یه کاری کرده باشن؛
یاد ادارههای دولتی ایران افتادم، اونجا حداقل هیچ کس توی اتاق خودش نیست و انقدر قضیه توی چشم نمیزنه؛
یکی از مشکلاتی که در این جور کشورها به وضوح دیده میشه نیروی کار ارزون حتی در سطوح دولتیه، حقوق ماهانه کارمندای معمولی بخشهای دولتی عموما مبلغی بین 30 تا 50 دلار در ماهه، در بعضیکشورهای آفریقایی و یا آسیای جنوب شرقی این مبلغ به 20 دلار در ماه هم میرسه، و احتمالا توجیه چنین دولتهایی برای این وضعیت ایجاد اشتغال بیشتر میتونه باشه؛ توزیع عادلانه درآمد؛ ها...ه....توزیع سفیهانه درآمد؛
با این وصف یعنی میزان بسیار ناچیز درآمد، وضعیت مالی کارمندان دولت به مراتب از سایر افراد جامعه بهتره و همه برای پیدا کردن یک جایگاه دولتی سر و دست میشکنند، بویژه اگه اونها اونقدر خوششانس باشند که در ادارات و پستهای کلیدی تری مثل گمرک کار کنند که ارتباط مستقیم با ارباب رجوع و حق چای و شیرینی داره؛ اغلب این کارمندان با همون حقوق ناچیز قادرند خودرو و منزل شخصی داشته باشند؛ عمدتا در این قبیل کشورها رشوه دهی و رشوه گیری یک امر روتین و پذیرفته شده است، و توجیه دریافت کنندگان هم همیشه این است که مستحق دریافت چنین حقی در چنین کشور بی در و پیکری هستند؛
این تنها یکی از مصداقها یا نشانههای فاسد بودن یک دولت میتونه باشه؛
به دفتر آموزش صحی یا چیزی شبیه این وارد شدم، باورم نمیشد، یک اتاق بیست یا سی متری که دقیقا 13 نفر آدم توش نشسته بود، عمدتا خانم، که هر چی فکر کردم دلیلی به جز بیکاری براش پیدا نکردم، بدون انجام هیچکاری دور هم نشسته بودند و قصه میکردند، اتاقهای دیگه هم به نسبت مساحت و موقعیت همین وضعیت بود، تعداد زیادی کارمند بیکار که فقط داشتن وقت میگذروندن، حتی بافتنی هم نمیبافتن که حداقل یه کاری کرده باشن؛
یاد ادارههای دولتی ایران افتادم، اونجا حداقل هیچ کس توی اتاق خودش نیست و انقدر قضیه توی چشم نمیزنه؛
یکی از مشکلاتی که در این جور کشورها به وضوح دیده میشه نیروی کار ارزون حتی در سطوح دولتیه، حقوق ماهانه کارمندای معمولی بخشهای دولتی عموما مبلغی بین 30 تا 50 دلار در ماهه، در بعضیکشورهای آفریقایی و یا آسیای جنوب شرقی این مبلغ به 20 دلار در ماه هم میرسه، و احتمالا توجیه چنین دولتهایی برای این وضعیت ایجاد اشتغال بیشتر میتونه باشه؛ توزیع عادلانه درآمد؛ ها...ه....توزیع سفیهانه درآمد؛
با این وصف یعنی میزان بسیار ناچیز درآمد، وضعیت مالی کارمندان دولت به مراتب از سایر افراد جامعه بهتره و همه برای پیدا کردن یک جایگاه دولتی سر و دست میشکنند، بویژه اگه اونها اونقدر خوششانس باشند که در ادارات و پستهای کلیدی تری مثل گمرک کار کنند که ارتباط مستقیم با ارباب رجوع و حق چای و شیرینی داره؛ اغلب این کارمندان با همون حقوق ناچیز قادرند خودرو و منزل شخصی داشته باشند؛ عمدتا در این قبیل کشورها رشوه دهی و رشوه گیری یک امر روتین و پذیرفته شده است، و توجیه دریافت کنندگان هم همیشه این است که مستحق دریافت چنین حقی در چنین کشور بی در و پیکری هستند؛
این تنها یکی از مصداقها یا نشانههای فاسد بودن یک دولت میتونه باشه؛
2 Comments:
سمیرا جان سلام
به قول فرهاد دریا : به کابل جان به کابل جان سلام.
من تهران هستم و فعالا منتظر الکار ؟
این ستینگ که یعنی چه ؟
By Anonymous, At 11/15/2006 4:19 pm
درود بر شما سمیرا جان. وزارت زنان هم همین وضع را داشت. تازه اون مال فروردین 84 بود. هنوز هم همینه !!! دلم برای غربتت سوخت. مراقب خودت باش
By Anonymous, At 11/18/2006 10:00 am
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home