محدودیتهای زن بودن
من یکدفعه دیگه به اون جلسه ای که قرار بود اینترن انتخاب کنن رفتم. چون بعد از اینکه پیش رییسم نه نه من غریبم درآوردم قبول کرد که یه اینترن بگیریم. الان با چندتا سازمان دیگه درحال آماده کردن مقدماتش هستیم. اینکه شاخصهای انتخاب چی باشه. میزان حقوق و سایر تسهیلات چطور باشه و ... ؛
قرار شد که یه فراخوان همه جا بفرستیم و آدمای علاقمند رو دعوت کنیم. ضمنا امسال حداقل تحصیلات رو تغییر دادیم به دیپلم و سن بین 18 تا 28 سال و حقوق ماهی 80 دلار به اضافه 15 دلار غذا و 10 دلار رفت و آمد برای سازمانهایی که این دوتا رو قبول نمی کنن.
بر حسب اتفاق یه آقایی امروز اومد دفتر ما و گفت خانمم دنبال کار میگرده و ما جریان رو براش گفتیم؛
بعد از ظهر که شد آقا به اتفاق خانم اومد. خانم گفت که در ایران که بوده سازمان ما براش دوره گذاشته و برای آموزش معلمی دوره دیده؛ من جریان رو بهش گفتم به نظرم مورد خوبی اومد؛
وقتی که رفت از همکارم پرسیدم چطور بود و اون گفت خودت چی فکر می کنی؛ بهش گفتم که نی نی تو راهه؛ در اینصورت حتما یک زمانی از این 6 ماه بچه به دنیا میآد و کار نیمه کاره می مونه و اگر هم به یه جایی برسه، که بعد از زایمان داشتن بچه کوچک فکر نمی کنم چندان راحت باشه؛
از این فکر ناراحت شدم؛ اما واقعا چارهای نیست؛ محدودیتهای خانمها واقعا خیلی زیاده؛ من هرچقدر میخوام که درگیرش نشم و بزنم به کوچه علی چپ نمیشه. بعد میگن چرا هر وقت حرف از حقوق جنسیتی میشه اسم زنان میاد وسط.
اینکه برای ازدواج و بچهدار شدنت هم باید از جامعه اجازه بگیری تا اگر محدودیتی برات به حساب نیومد وارد اون بشی واقعا مشمئز کنندهاست؛ میدونم که این تنها یک نمونه کم اهمیت از بین هزاران نوع محدودیتیه که وجود داره؛ کم اهمیت به این دلیل که اون خانم شانس داشتن یک خانواده کامل رو داره، مطمئنا در غیر اونصورت شرایط به مراتب بغرنجتر میشه؛
اتفاق امروز منو خیلی تحریک کرد که با جدیت بیشتری کاری رو که بهم پیشنهاد شده بود رو انجام بدم؛- الان نمیگم چه کاری چون لو میرهJ؛
وقتی که بهم گفتن عمیقا اعتقادی بهش نداشتم و گفتم زنان اونقدر قوی هستن که مسایل خودشون رو خودشون حل کنن؛ و نیازی به وکیل و وصی ندارن و اونایی که دنبال اینکارا هستن یه مشت فمینیست بی غمی هستند که ژست روشنفکری میگیرن و صداشون از جای گرم بلند میشه؛
شاید این نگاه جدید یا تحریک رو خوندن کتاب گل صحرا تقویت کرد؛ همونی که ماندانا وقتی میخواستم بیام بهم داد و داستان زندگی یه سوپر مدل آفریقاییه که در سن 5 سالگی در سومالی ختنه شد؛
از جریان ختنه زنان چیز زیادی نمیدونستم اما این کتاب خیلی چیزا رو روشن کرد و به من نهیب زد که انقدر دو آتیشه سنتهای کهن نباشم؛ اما آيا عاشق شدن و ازدواج و داشتن فرزند هم بخشیاز سنتهای کهنٍ؟ یعنی با فرض اینکه شنکنجههایی از اون قبیل رو تقبیح و تحریم کردیم، با این محدودیتهای نوع دوم چکار کنیم؟
همین مساله است که باعث میشه اقدامات فمینیستها رو به رسمیت نشناسم، چون هنوز معتقدم راه حل منصفانه بوق و کرنا نیست؛- در این حرکت دنبال یک راه حل دیگه باید بود، یه راه حلی به غیر از شلوغکاری و هیاهو؛
هنوز معتقدم زن موجود مرموزیه که بعضی از مسایلش ربطی به کسی نداره و فریاد زدنش عزت نفسش رو خدشه دار میکنه؛ معتقدم زن توانایی رفع مشکلاتش رو داره هرچند هنوز نتونسته با طبیعت کنار بیاد؛ چون وقتی که وارد جزییات میشم می بینم خیلی از مشکلات ما اینه که دوست داریم بر خلاف طبیعت حرکت کنیم؛ بعضی قوانینش رو قبول نکنیم و از بعضی قواعد رنج ببریم؛
معتقدم روزی که زن و بطور کلیتر انسان تونست با طبیعت کنار بیاد و باهاش هماهنگ شد؛ لذتهای زندگی رو خواهد شناخت؛
حالا اگر هر گروهی، هر جنبشی،هر تفکری – فمینیست یا غیر فمینیست- به این سمت رفت، من بیشک از باوفاترین مریدانش خواهم شد؛
5 Comments:
در این که زنها خیلی قوی هستن و می تونن از پس مشکلاتشون بر بیان شکی نیست اما در شرایط برابر! اشکال دنیای ما این نیست که مردسالارانه است بلکه اشکال اصلی اینه که چون مردها دست اند کار آنالیز و دیزاینش بوده و هستند خیلی مردانه طراحی شده و جایی برای زن نداره. تقصیری هم ندارن، به خودشون نگاه کرده ان و دنیا رو ساخته اند و حواسشون نبوده که زن مرد نیست! به زن هایی که به عنوان زنان موفق دنیا شناخته می شن نگاه کنی می بینی که ناچار مرد شده اند تا بتونن موفق بشن.یعنی در زندگی شخصی زنان موفق و خوشبختی نیستن. نسبت زن به دنیای فعلی مثل لپه می مونه به قرمه سبزی.
چیزی که باید عوض بشه طراحی دنیا هست. یعنی زن ها باید پیش بیان و حرکت کنن بدون اینکه مشخصات زنانه شون رو از دست بدن و حواسشون باشه که دنیا باید جوری طراحی بشه که برای موجودی با این مشخصات جا و پاسخ داشته باشه. وگرنه زن موجود ضعیفی نیست.الان توی دنیا فقط قرمه سبزی پخته می شه و خوب لپه هم اون تو کاری و جایی نداره... باید یه کاری کنیم که توی دنیا قیمه هم پخته بشه تا گاهی هم لوبیاها کنار بشینن و لپه ها نشون بدن که چقدر بودنشون اهمیت داره.
By Anonymous, At 4/23/2006 9:35 pm
هم زن و هم مرد برای زندگی اجتماعی ناچارند در مسائلی از جامعه اجازه بگیرن.هم زن هم مرد
مدل زندگی اجتماعی همینه
برابر چی می خواین مقاومت کنین؟!
By Anonymous, At 4/24/2006 11:12 am
مساله مقاومت نیست و اصلا حرفی از مقاومت زده نشد, اصل مطلب این بود که زنها برای خصوصی ترین مسایلشون باید از جامعه اجازه بخوان, فکر می کنی این نوع محدودیت برای مردها هم با همین کیفیت وجود داره؟ مثلا آیا مردها باردار میشن؟ یا صدجور درگیری طبیعی دیگه که خودتون بهتر می دونید؛
می بینین... هرچقدر آدم می خواد اظهار نظرش بی طرف باشه باز جانبدارانه قضاوت می شه
By Samira, At 4/24/2006 1:08 pm
آدم با آدم هيچ فرقي نداره ولي عالم با عالم فرق داره، منظورم اينه كه انسان مثل تمام موجودات داراي دو جنس است ولي بر خلاف همه موجودات اين دو جنس به جاي اينكه در يك عالم سير كنند در دو عالم و جدا از هم حركت
مي كنند.
الآن كه اينجوري شده ، دنياي زنان و دنياي مردان ، اگه مي گذاشتند كه از بچگي دخترها و پسرها با هم بزرگ شوند تا حد زيادي عالم آنها به هم نزديك مي شد .
در طبيعت برتري هائي به جنس نر و برتري هائي هم به جنس ماده اعطاء شده ولي اين برتري ها الزاما باعث پيشرفت نيستند ولي مي توانند عاملي براي پيشرفت باشند ، همين مسئله قوه زايشگري كه در طبيعت فقط به جنس ماده اعطاء شده ، قطعا تمام زنان از اين بابت به مردان برتري دارند ولي آيا اين برتري هميشه باعث پيشرفت است ؟ يا حتي مي تواند به عنوان عاملي براي پيشرفت مطرح شود ؟
همچنين در طبيعت جثه قوي و عضلاني به جنس نر اعطاء شده ولي آيا اين برتري هميشه باعث پيشرفت است ؟ هميشه در موقع گروگان گيري كه- الآن هم خيلي متداول است - زنان را آزاد مي كنند و مردان را به بند مي كشند ، مگر در مواقع انگشت شمار و يا اينكه در مواقع جيره بندي آب يا غذا هميشه زنان در الويت قرار دارند ، علاوه بر اين هنگام وارد آمدن يك اتهام هميشه مردان مورد ضرب و شتم قرار مي گيرند ولي اين موارد براي زنان كمتر است .
اوريانا فالانچي مي گويد كه حتي خود ما زنان هم زماني كه كه از خدا حرف مي زنيم او را به شكل يك مرد تصور مي كنيم .
مشكل با زنانه كردن دنيا حل نمي شود چون دنيا بدون مرد و زن دنياي بي معني مي شود .
من عاشق تمام انسان ها هستم.و تمام انسان ها هم به صورت زن و مرد مي باشند.
قربون هر چي آدم با معرفته
By Anonymous, At 4/26/2006 2:02 pm
آلآن يادم اومد كه از يكي از بد بختي هاي مرد بودن بگم من را مجبور كردن آدم بكشم ، تو جنگ بوديم من من يك عراقي را رو در رو كشتم ، هنوز بعد از بيست و پنج سال چهره او از خاطرم نمي ره ، اي كاش زن بودم و هيچوقت مجبور نمي شدم كه عليرغم ميل هر انساني اينقدر خشن باشم. اين هم نمونه اي از محدوديت مرد بودن.
By Anonymous, At 5/23/2006 9:39 am
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home